tanham
سکوت... سکوت همیشه نشانه ی رضایت نیست . . . خفه می شود . . . دلم میشکند وقتی میگوید ....... معشوقه ام را خیلی دوست می دارم اما دلتنگ تو میشوم.... من چه عذابی میکشم.... با نبودنت............... آه چه عذابی دارد......... وقتی احساس میکنی کسی را بیشتر از خودت.... دوست می داری......... واما او میگوید............ تو عذاب مرا می خواهی................ تقدیر یعنی پرنده باشی خسته از هزار مهاجرت باران دیده حوالی مقصد آنقدر خسته که چشمت نبیند ارتفاعت را کم کنی و یک شکارچی اولین شلیک زندگیش آنقدر خطا برود که به تو مشترک شود سقوط کنی تا مدال افتخار سینه کسی باشی که اصلا که اصلا به تقدیر اعتقاد ندارد...
این روزها
تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود حماقت چیست…؟ تو کدوم پنجره می شه پی تصویر تو گشت؟ با کدوم ترانه باید از کنار تو گذشت؟ تو شب ساکت قصه تو رو فریاد می زنم حتی بارون که نباره مرد بارونی منم!! عازم یک سفــــــــــــــرم سفری دور به جایی نزدیـــــــــــــک سفری از خود من به خــــــــــــــــــــــــــــودم مدتی است نگاهم به تماشای خداســـــــــــــــــــــت و امیـــــــــــــــــدم به خداوندی اوســــــــــــــــــــــــــــت…
شاید
کسی دارد پشت یک بغض
...حماقت...
این که من…
تو را…
با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!!
هنوز…
دوست دارم
...عازم به. ..
Power By:
LoxBlog.Com |